Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تابناک»
2024-04-28@22:51:16 GMT

رازی در نیم قرن سکوت!

تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۸۶۵۲۰۶

با آن که مهم‌ترین راز زندگی ام را بیش از نیم قرن در سینه ام حفظ کردم و شوهرم نیز این راز را هیچ گاه به خاطر من فاش نکرد اما اکنون شوهرم دار فانی را وداع گفته است و خواهرانش فقط به خاطر ارثیه حتی وصیت نامه برادرشان را هم جعلی می خوانند و مرا جادوگری خطاب می کنند که هرکاری را انجام می دهم و...

به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 67 ساله ای است که برای جلوگیری از افشای یک راز 50 ساله به مشاور کلانتری آبکوه پناه آورده بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این زن که مدعی بود افشای این راز، زندگی چند انسان را نابود خواهد کرد، به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: هنوز به 17 سالگی نرسیده بودم که «آرمان» مرا از خانواده ام خواستگاری کرد. او به تازگی از خدمت سربازی بازگشته بود و در کنار پدرش تجارت می کرد.

پدر آرمان، اوضاع مالی خوبی داشت و به همین دلیل خیلی زود امور تجاری شرکت را به پسرش سپرد و خودش وارد فعالیت های ساخت و ساز مسکن شد. خلاصه چند روز بعد از خواستگاری مراسم عقدکنان به راه افتاد و من علاقه عجیبی به «آرمان» پیدا کردم. البته من هم مانند دیگران او را در زندگی مشترک «حجی» صدا می زدم چرا که مادرش هنگام عزیمت به «حج» او را باردار بود ولی «آرمان» همیشه مرا با لفظ خانم یا عزیزم خطاب می کرد به طوری که علاقه و احترام ما به یکدیگر زبانزد فامیل بود.

بالاخره چند سال بعد از ازدواج تصمیم گرفتیم تا فرزندی به دنیا بیاورم اما متاسفانه بعد از گذشت 10 سال، من باردار نشدم. این موضوع به حدی نگرانم کرد که روح و روانم به هم ریخت. به هر پزشکی سر می‌زدیم و به بسیاری از مراکز درمان ناباروری مراجعه می‌کردیم. حتی به استان یزد هم رفتیم ولی مداوا نشدم. پزشکان تشخیص دادند که من مشکل دارم و نمی توانم باردار شوم. در این شرایط به «حجی» پیشنهاد کردم که از هم جدا شویم اما او با ناراحتی گفت: اگر این مشکل از من بود تو حاضر می شدی طلاق بگیری؟

او با سکوت من ادامه داد: به زندگی شیرین خودمان بچسب! خدا بزرگ است! بالاخره مدتی بعد به «حجی» گفتم با یک زن دیگر ازدواج کن، وقتی او فرزندی به دنیا آورد، او را بزرگ می کنیم و با آن زن هم شرط کن که بعد از تحویل فرزند، طلاق بگیرد! اگرچه «حجی» با این پیشنهاد مخالفت می کرد اما بالاخره در برابر اصرارهای من تسلیم شد و من هم خودم زن مطلقه ای را پیدا کردم و همه شرط و شروط را با او درمیان گذاشتم. خلاصه «حجی» او را به عقد موقت خودش درآورد و من زمانی که فهمیدم «سوزان» باردار شده است، دیگر از خانه بیرون نرفتم و ارتباطم را با همه نزدیکان و بستگانم قطع کردم.

به آن ها می گفتم از طریق شیوه ای علمی و تخصصی در یکی از مراکز مهم درمان ناباروری کشور باردار شده ام و پزشکان تاکید کرده اند که باید استراحت مطلق داشته باشم! بالاخره «سوزان» پسری زیبا به دنیا آورد که من نام او را «سامیار» گذاشتم و او را به عنوان پسر خودم به اطرافیان معرفی کردم. «سوزان» هم بعد از این که پول زیادی از «حجی» گرفت، به دنبال سرنوشت خودش رفت و دیگر هیچ گاه او را ندیدم. حالا زندگی ما صفای دیگری یافته بود و عشق و علاقه ما به این کودک هر روز بیشتر می شد.

«سامیار» بزرگ شد و در رشته مهندسی نقشه کشی ساختمان، تحصیل کرد. بزرگ شدن پسرم را لحظه به لحظه با همه وجودم حس می کردم تا این که او بعد از دانش آموختگی از یکی از دانشگاه های معتبر تهران، دختر زیبایی را پسندید و با هم ازدواج کردند. من و «حجی» هم برایش سنگ تمام گذاشتیم تا هیچ کمبودی نداشته باشد. اگرچه بعد از ازدواج او خودش با سرمایه ای که «پدرش» در اختیارش گذاشت یک شرکت بزرگ نقشه کشی تاسیس کرد و هم اکنون اوضاع مالی خوبی دارد ولی آن زمان ما دوست داشتیم تا پسرمان عروسی باشکوهی برگزار کند!

بالاخره این روزهای شیرین هم سپری شد و من و «حجی» با نوه هایمان دلخوش بودیم که سال گذشته ناگهان دست تقدیر آن روی روزگار را هم نشانم داد و عزیزترین موجود زندگی ام را از من گرفت. «حجی» که دچار یک بیماری نادر شده بود، یک روز با «ایست قلبی» جان خود را از دست داد و مرا تنها گذاشت.

با وجود این، مدتی قبل خواهران «حجی» در حالی تقاضای «ارثیه» کردند که مقابل «سامیار» خطاب به من گفتند «برادر ما فرزندی نداشت و معلوم نیست تو چگونه با جادوگری این بچه (سامیار) را به دامن او انداختی! وقتی وصیت نامه «حجی» را نشان‌شان دادم، با خنده ای مزبوحانه گفتند: از جادوگر هرکاری برمی آید، این هم جعلی است!

در این هنگام پسرم که با «تردید» به من خیره شده بود با بغضی آشکار گفت: یعنی شما مادر من نیستید؟ اشک ریزان فریاد زدم ، این ها دروغ می گویند پسرم! تو از خون ما هستی! و... حالا هم که قرار است آزمایش دی ان ای همه چیز را فاش کند، خیلی می ترسم که زندگی چند نفر در مسیر نابودی قرار گیرد چرا که این ارثیه لعنتی...

 رسیدگی کارشناسی و روان شناختی این ماجرا با دستور سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

منبع: تابناک

کلیدواژه: آلودگی هوا علیرضا اکبری شرکت ملی گاز ایران لایحه بودجه 1402 نرگس معدنی پور راز نیم قرن سکوت آلودگی هوا علیرضا اکبری شرکت ملی گاز ایران لایحه بودجه 1402 نرگس معدنی پور

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۸۶۵۲۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ضرب و شتم شدید یک پرستار در بیمارستان چالوس

رئیس بیمارستان تامین اجتماعی رازی چالوس با بیان این که، ضرب و شتم کادر درمان شوکه آور است، گفت: پیگیری قضایی ضاربان پرستار در بیمارستان چالوس در دست اقدام است.

به گزارش ایرنا، فریبرز درویش افزود: این اتفاق ۲ روز گذشته در این بیمارستان رخ داد که متاسفانه همراهان و خود بیمار در اقداماتی کاملا غیر قانونی پرستار را مورد ضرب و شتم قرار دادند که از ناحیه سر و صورت به شدت آسیب دیده است.

وی اظهار کرد: این افراد به علت مراجعه زیاد بیماران آستانه تحمل آنان در ارائه خدمات پایین آمده بود که شروع به فحاشی و ضرب و شتم این پرستار که در نهایت او را زخمی کردند.

این مسوول اظهار داشت: در زمان حاضر این پرستار یک شب در این بیمارستان بستری بوده و برای ادامه درمان هم اکنون در منزل بستری است.

رئیس بیمارستان تامین اجتماعی رازی چالوس گفت: هم اکنون شکایتی علیه ضاربان که دست کم چهار نفر بوده از سوی واحد حقوقی این مرکز درمانی انجام گرفته و امیدوارم هر چه زودتر به پرونده این افراد خاطی رسیدگی شود.

بیمارستان تامین اجتماعی رازی چالوس با داشتن حدود ۷۰تخت مصوب شامل بخش‌هایی از جمله داخلی، جراحی، زنان و زایمان، گوش، حلق و بینی، چشم پزشکی، اطفال، رادیولوژی، آزمایشگاه، داروخانه و ... به طور شبانه روزی به بیماران غرب مازندران خدمات ارائه می‌دهد.

نور، نوشهر، چالوس، عباس آباد، تنکابن و رامسر از شهرستان‌های غربی مازندران به شمارمی آیند.

دیگر خبرها

  • واکنش کنایه آمیز مقام دولتی به انتقادات مجلس از قیمت دلار و وضعیت بازار ارز
  • تعطیلی که به معضل مملکت بدل شد | پنجشنبه یا شنبه؛ بالاخره کدام؟
  • سکوت جامعه آرامش قبل از طوفان است /حکومت پس از جنبش مهسا به رویه سابق برگشت / زندگی گراها فاقد توانمندی برای ایجاد سامانه های جدید قدرت هستند
  • ۳ نمایشنامه جدید در نمایشگاه کتاب
  • انتشار ۳ نمایشنامه
  • معیار انتخاب یک ضد آفتاب مناسب/ مصرف ضد آفتاب در مادران باردار و کودکان چگونه است؟
  • مراجعه گربه‌ باردار به یک مرکز بهداشت برای زایمان (فیلم)
  • بسته‌های ویژه مادران باردار به ۸۲۵ هزار خانوار خراسان رضوی تعلق می‌گیرد
  • ضرب و شتم شدید یک پرستار در بیمارستان چالوس
  • چالوس / ضرب و شتم پرستار در بیمارستان